کنکور این واژه سرنوشت ساز یا یک بخش کوچک از زندگی؟
آیا واقعا این همه دلهره لازم است؟
و کلی سوال در این مورد...
کنکور این واژه سرنوشت ساز یا یک بخش کوچک از زندگی؟
آیا واقعا این همه دلهره لازم است؟
و کلی سوال در این مورد...
چند روزی است که ویروس کرونا آن قدر شیوع پیدا کرده که حتی کار به تعطیلی دانشگاه ها رسید...
بعد چند هفته به شهرم بازگشتم با کوله باری از تجارب و با بدنی خسته و داغون...
اما خب سختی این رشته اینجا مشخص میشه ، همین الان عده ای از پرستاران و کارورزان و رزیدنت ها دارند شبانه روزی زحمت می کشند حتی با وجود اینکه شاید خودشان هم مبتلا بشوند...
این اول کاری این را نشونم داد که پزشکی یعنی باشی در صحنه با کلی سختی هایش نه مثل عده ای کبک که سر در زیر برف می کنند و شده اند پزشکان آمارگو...
خسته نباشید...
جوری زندگی کن ؛ تا فردا وقتی به امروزت فکر می کنی
لبخند رضایت بر لبانت داشته باشی...
تصمیم گرفتم این هفته بیشتر به زندگی خودم سر و سامان بدهم
بعد هم با خیال راحت درس هایم را ادامه بدهم...
حقیقتش حس می کنم خیلی به درس هایم علاقه دارم اما در انتخاب دانشگاه اشتباه کرده ام ؛ اما چاره ای نیست باید بسوزم و بسازم...
راستی ثبت نام کنکور هم شروع شده ، انشاءالله هر کس به آنچه که می خواهد برسد...
اطراف ما همیشه پر شده از آدم هایی با ظرفیت های مختلف...
همان طور که ظرفیت آدم ها متفاوته ؛ پس باید رفتار ما هم در برابر این افراد متفاوت باشد ...
اشتباهی که در تمام زندگی ام داشتم این بود که به این ظرفیت ها دقت نمی کردم ...
ظرفیت یه عده مثل یه دریاست؛ عظیم و پهناور
یک تکه آجر بیندازی درونش ، هیچی نمیشه ؛ انگار نه انگار
ظرفیت یه عده مثل مثل یه تشت آب می ماند؛ کوچک و ناچیز در برابر دریا
یک تکه آجر بیندازی درونش ، آبش میریزه بیرون ...